ای آدما


تگرگ

آي آدم ها كه بر ساحل نشسته, شاد و خندانيد!
يك نفر در آب دارد مي سپارد جان.
يك نفر در آب دارد كه دست و پاي دايم مي زند,
روي اين درياي تند و تيره و سنگين كه مي دانيد.
آن زمان كه مست هستيد از خيال دست يابيدن به دشمن,
آن زمان كه پيش خود بيهوده پنداريد
كه گرفته ايد ,دست ناتوان را,
تا توانايي بهتر را پديد آريد.
آن زمان كه تنگ مي بنديد
به كمر هاتان كمر بند.
در چه هنگام بگويم من؟
يك نفر در آب دارد مي كن ,بيهوده, جان قربان.
آي آدم ها كه بر ساحل بساط دل گشا داريد:
نان به سفره, جامه تان بر تن,
يك نفر در آب مي خواند شما را,
موج سنگين را به دست خسته مي كوبد.
باز مي دارد دهان با چشم از وحشت دريده.
سايه هاتان را ز راه دور ديده.
آب را بلعيده در گود كبود و هر زمان, بي تابي اش افزون,
مي كند زين آب ها بيرون,
گاه سر گه پا.
آي آدم ها!
او ز راه مرگ, اين كهنه جهان را باز, باز مي پايد,
مي زند فرياد و اميد كمك دارد:
((آي آدم ها كه روي ساحل آرام, در كار تماشاييد!))
موج مي كوبد به روي ساحل خاموش.
پخش ميگردد چنان مستي به جاي افتاده, بس مدهوش.
مي رود نعره زنان, وين بانگ باز از دور مي آيد:
(( آي آدم ها!))
وصداي باد هر دم دل گزا تر
در صداي باد بانگ او رها تر,
از ميان آب هاي دور ونزديك,
باز در گوش اين نداها:
(( آي آدم ها!))

علی اسفندیاری



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در یک شنبه 6 شهريور 1390برچسب:,ساعت 19:28 توسط مهرسا| |


Power By: LoxBlog.Com